کد مطلب:149468 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

وظیفه ی ما
این وظیفه در دو قسمت باید بیان شود: وظیفه ی علما و وظیفه ی عامه و توده ی مردم؛ و به زبان مردم این عصر و بلكه برای مردم این عصر: رسالت علما (خواص) و رسالت توده (عوام). معمولا علما این انحرافات را به گردن توده و عامه ی مردم می گذارند و تقصیر عوامی و جهالت مردم می دانند، و مردم عوام متقابلا می گویند تقصیر علماست كه نمی گویند، زیرا: «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم».

ولی حقیقت این است كه در این جریان، هم خواص مسؤولند و هم عوام، هم علما مسؤولند و هم توده؛ این ماهی، هم از سر گنده گردیده و هم از دم، سر و دم مشتركا مسؤول این گندیدن هستند.

در حقیقت قبل از آنكه وظیفه ی خواص و وظیفه ی عوام بیان شود باید معلوم شود كه تقصیر از كی بوده است. چون اینكه وظیفه ی الآن متوجه كیست یك مطلب است، و تقصیر از كی بوده مطلب دیگر است. چنانكه گفتیم در تقصیر هر دو شركت داشته اند و این ماهی، هم از سر گنده گردیده است و هم از دم. و از لحاظ وظیفه نیز بیان خواهیم كرد كه هر دو طبقه مسؤولند. نه گناه، گناه یك طبقه است و نه وظیفه ی فعلی وظیفه ی یك طبقه ی بالخصوص است.

قبل از اینكه بیان وظیفه بشود، برای درك اهمیت این وظیفه باید خطرات تحریف بیان شود.

به طور كلی هر چیزی آفتی دارد، از جماد، نبات، حیوان و انسان. مثلا موریانه آفت كتاب یا چوب است، كرم خاردار و سن و ملخ آفت گیاه است و بعضی میكروبها آفت حیوانها یا انسانهاست، خود دین نیز آفتی دارد. پیغمبر اكرم فرمود: «افة الدین


ثلاثة: فقیه فاجر، و امام جائر، و مجتهد جاهل» [1] .

بدیهی است كه آفت هر چیزی یك شی خاص است متناسب با خود او. هرگز كرم خاردار آفت دین نیست، و سن و ملخ هم هرگز دین را نمی خورد، خوره و سرطان نیز آن را از میان نمی برد.

تحریف و قلب و بدعت، آفت بزرگ دین است [2] تحریف، چهره و سیما را عوض می كند، خاصیت اصلی را از میان می برد، بجای هدایت، ضلالت می آورد و بجای تشویق به سوی عمل صالح، مشوق معصیت و گناه می شود و بجای فلاح، شقاوت می آورد. تحریف، از پشت خنجر زدن است، ضربت غیرمستقیم است كه از ضربت مستقیم خطرناكتر است. یهودیان كه قهرمان تحریف در تاریخ جهان اند همیشه ضربتهای خود را از طریق غیرمستقیم وارد كرده اند. علی علیه السلام را دوستانه و از طریق تحریف، بهتر و بیشتر می شود خراب كرد تا به صورت دشمنانه. قطعا ضرباتی كه از طرف دوستان جاهل علی بر علی وارد شده، از ضربات دشمنانش كاری تر و براتر بوده است.

تحریف، مبارزه ی بدون عكس العمل است. تحریف، مبارزه است با استفاده از نیروی خود موضوع.

تحریف سبب می شود كه سیمای شخص بكلی عوض شود، مثلا علی علیه السلام به صورت یك پهلوان مهیب بدقیافه ی سبیل از بناگوش در رفته تجسم پیدا كند، به صورتی در آید كه هرگر نتوان باور كرد كه این همان مرد محراب، خطابه، حكمت، قضا و زهد و تقوا و خوف از خداست.

تحریف است كه امام سجاد را در میان ما به نام «امام بیمار» معروف كرده است. تنها در میان فارسی زبانان این نامه به آن حضرت داده شده و كار به جایی رسیده كه وقتی می خواهیم بگوییم فلانی خود را به ضعف و زبونی زده، می گوییم خود را امام زین العابدین بیمار كرده است؛ در صورتی كه این شهرت فقط بدان جهت است كه امام در ایام حادثه ی عاشورا مریض بوده اند نه اینكه در همه ی عمر تب لازم داشته و عصا به دست و كمر خم راه می رفته اند.


مرحوم آیتی در سخنرانی «راه و رسم تبلیغ» كه در انجمن ماهانه ی دینی ایراد كرد و چاپ شد (جلد 2، صفحه ی 160) همین موضوع را عنوان كرد و گفت: چندی پیش شخصی در مجله ی اطلاعات از وضع دولت و كارمندان دولت انتقاد كرده بود كه غالبا متصدیان امر یا بی عرضه و نالایقند و یا خائن و ناپاك، در صورتی كه ما نیازمند افرادی هستیم كه هم باعرضه باشند و هم پاك. مطلب را به این صورت بیان كرده بودند: «اكثر رجال و مأمورین ما یا شمرند و یا امام زین العابدین بیمار، درصورتی كه كشور اكنون بیش از هر موقع دیگر به حضرت عباس نیازمند است، یعنی افرادی كه هم پاك باشند و هم كاربر». یعنی شمر كاربر بود و ناپاك، امام زین العابدین پاك بود ولی كاربر نبود؛ حضرت عباس خوب بود كه هم پاك بود و هم كاربر. [3] .

اینكه می گویند عارفا بحقه، معرفت امام لازم است؛ برای این است كه فلسفه ی امامت، پیشوایی و نمونه بودن و سرمشق بودن است. امام، انسان مافوق است نه مافوق انسان، و به همین دلیل می تواند سرمشق بشود؛ اگر مافوق انسان می بود، به هیچ وجه سرمشق نبود. لهذا به هر نسبت كه ما شخصیتها و حادثه ها را جنبه ی اعجازآمیز و مافوق انسانی بدهیم، از مكتب بودن و از رهبر بودن خارج كرده ایم. برای سرمشق شدن و نمونه بودن، اطلاع صحیح لازم است، اما اطلاعات غلط و تحریف شده نتیجه ی معكوس می دهد و به هیچ وجه الهام بخش نیكیها و محرك تاریخ در جهت صحیح نخواهد بود، بلكه اساسا نیرو نخواهد بود. نتیجه ی «امام زین العابدین بیمار» این است كه امروز هر كس بیشتر آه بكشد و بنالد، مردم او را تقدیس كنند كه آقا شبیه امام بیمارند.

تا اینجا خطر تحریف معلوم شد.

اكنون ببینیم مقصر كیست؟ هم خواص یعنی علما مقصرند و هم عوام یعنی غیر علما. اما علما از آن نظر كه در دوران شریعت ختمیه، آنها هستند كه هم باید مانع تحریف و هم رافع و زایل كننده ی تحریف باشند: اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه


و الا فعلیه لعنة الله. ایضا در حدیث كافی است: و ان لنا فی كل خلف عدولا ینفون عنا تحریف الغالین و انتحال المبطلین.

اولین وظیفه ی علما این است كه با نقاط ضعف مردم مبارزه كنند نه آنكه از آنها استفاده كنند. مثلا در جریان مجالس عزاداری و وعظ و خطابه. امروز دو نقطه ی ضعف در مردم هست؛ یكی اینكه علاقه ی شدید دارند كه در مجالس، اجتماع و ازدحام زیاد شود، دیگر اینكه می خواهند از لحاظ گریه، مجلس بگیرد و شور بپا شود و كربلا شود.

اینجاست كه یك خطیب، سر دو راهی قرار می گیرد: ازدحام را زیاد كند و مجلس را كربلا كند، یا حقایق را بگوید كه احیانا نه ازدحام می شود نه شور و واویلا.

علما باید با عوامل پیدایش تحریفات مبارزه كنند، جلو تبلیغات دشمنان را بگیرند، دست دشمنان را كوتاه كنند، با اسطوره سازی ها مبارزه كنند. مثلا كتاب لؤلؤ و مرجان حاجی نوری یك نوع قیام به وظیفه به نحو شایسته است كه این مرد بزرگ كرده است و ما امروز از نتیجه ی كار این مرد بزرگ استفاده می كنیم. علما باید فضایح و رسوایی دروغگویان را ظاهر كنند. (لهذا می گویند از موارد جواز غیبت، «جرح» راوی حدیث است.) علما باید متن واقعی احادیث معتبر، سیمای واقعی شخصیتهای بزرگ، متن واقعی حوادث تاریخی را در اختیار مردم بگذارند و به دروغ بودن دروغها اشاره و تصریح كنند.

نگاهی به زبان حال های امروز كافی است كه بفهمیم چقدر شخصیتها تحریف شده اند. بعضی زبان حال هاست كه واقعا آینه ی شخصیت امام است، مثل اشعار اقبال لاهوری و بعضی اشعار بر «حجة الاسلام تبریزی» ولی بعضی زبان حال هاست كه تحریف شخصیت است، مثل: افسوس كه مادری ندارم... ای خاك كربلا تو به من مادری نما...

اینها نه تنها زبان حال امام حسین با آن شخصیت عظیم و بی نظیر نیست، اساسا زبان حال یك مرد پنجاه و هفت ساله نیست كه در این سن دنبال آغوش مادر بگردد. این سن، سنی است كه برعكس، مادر به فرزند پناه می برد. امام حسین از مادر یاد كرده است اما به صورت حماسه و افتخار: انا ابن علی الطهر من ال هاشم... و فاطم امی... یأبی الله ذلك لنا و رسوله و حجور و طابت و طهرت و نفوس ابیة و انوف حمیة؛ و امثال اینها.



[1] [آفت دين سه چيز است: دانشمند فاجر، و پيشواي ستمكار، و در عبادت كوشاي جاهل.].

[2] داستان حديث «اذا عرفت فاعمل ما شئت» مثال خوبي است براي اينكه تحريف نتيجه ي معكوس مي دهد [اين داستان در كتاب حق و باطل (اثر استاد شهيد) بخش «احياي تفكر اسلامي» نقل شده است.].

[3] مرحوم شمس واعظ مي گفت: چندي پيش در مشهد ما را به منزلي دعوت كردند. ما هم نمي دانستيم، خيال مي كرديم رسما يك مهماني است. موقع ناهار شد. جمعيت هم زياد بود. آش آوردند، اما چه آشي، از لحاظ نيرو مثل ماش سفت كه به هر جا دست مي زدي، تمامش از بشقاب بيرون مي جست. به صاحبخانه گفتم: خدا پدرت را بيامرزد اين چيست كه به حلق خلق الله فرو مي كني؟! گفت: آقا! اختيار داريد، شما چرا همچون حرفي مي زنيد؟! اين آش امام زين العابدين بيمار است. گفتم: پس قطعا بيماري ايشان از همين آش بوده!.